سلام من محمد عرفان رنجبران هستم، در این مقاله قصد دارم تا نتایج بررسیها و جستجوهای خودم را درباره نحوه صحیح بدست آوردن نقطه سر به سر در استارتاپها با شما به اشتراک بگذارم. امیدوارم با مطالعه این مقاله، بدست آوردن نقطه سر به سر در استارتاپها برای شما هم واضحتر و سادهتر شود.
برای آشنایی بیشتر با من و برقراری ارتباط، روی لینک زیر کلیک کنید
نتایج بدست آمده از ویدیوهای یوتوب استخراج شده و ترجمه گردیده است. در ادامه سادهترین و بهترین ویدیوهایی که پیدا کردهام را در این مقاله آوردهام که اگر دوست داشتین، به آنها دسترسی داشته باشید. نظرات و انتقادات شما باعث دلگرمی و خوشحالی بنده است و باعث میشود سطح کیفی مقالات این وب سایت بهبود پیدا کند و محتواهای کاربردیتری در اختیارتان قرار گیرد؛ پس من را از نظرات و پیشنهاداتتان محروم نکنید ❤
بسیاری از افرادی که کسبوکاری را شروع میکنند با مفاهیمی نظیر نقطه سر به سر در بیزنس آشنایی دارند. اما آیا صرفا آشنایی با این مفاهیم از شکست خوردن ما در آن بیزنس جلوگیری میکند؟ قطعا نه! 😕
تحقیقات و بدست آوردن نقطه سر به سر برای هر کسبوکاری به نظر من، از نان شب هم واجبتر است؛ چرا که با دانستن آن میتوان تصمیمات استراتژیک بهتری را گرفت و بدون دانستن آن، مسیری پر از ابهام و سردرگمی را در پیش خواهیم داشت.
از طرفی، استارتاپهایی که به دنبال جذب سرمایه میگردند حتما باید از این مورد آگاه باشند؛ چرا که برای سرمایهگذاران همیشه جای سوال است که ” بالاخره بیزنس شما چه زمانی سودده میشود؟ “. در ادامه با من همراه باشید تا به شما نحوه بدست آوردن نقطه سر به سر در کسبوکار را به شفافترین شیوه ممکن توضیح دهم. 😉
نقطه سربهسر یا break even point چیست؟
اگر عبارت break even point را در گوگل جستجو کنید، با متنی که در عکس زیر آمده است روبرو خواهید شد:
همانطور که مشاهده میکنید، با توجه به گفته گوگل، نقطه سر به سر در واقع نقطهای است که در آن مجموع درآمدها و هزینههای شما برابر خواهد شد و به مرحلهای خواهید رسید که نه سود کردهاید و نه زیان.
شاید با خودتان فکر کنید که ” اگر در این نقطه نه سود کردهایم و نه زیان، پس محاسبه آن به چه درد میخورد؟ “. با کمی دقت به نمودارهای آورده شده مشاهده میکنید که نقطه سر به سر شروعی برای سودآوری و اتفاقات خوب در کسبوکار است.
با گذر کردن از این نقطه است که میتوانید خود را یک بیزنسمن موفق و قوی تلقی کنید. چرا که بیزنس شما به سمت سودده شدن پیش میرود و آزمایشهای خود را پس داده است. برای تمامی افرادی که این مقاله را مطالعه میکنند، رسیدن به این مرحله از بیزنس را آرزو میکنم 🥰❤
نقطه سر به سر را با دو دیدگاه مختلف میتوان نگاه کرد:
- نقطه سر به سر لحظهای
- نقطه سر به سر تجمعی
در ادامه به توضیح هر کدام از این دو دیدگاه میپردازیم و نحوه محاسبه آنها را بررسی میکنیم.
نقطه سربهسر لحظهای ( momentary break even point )
با فرض اینکه درآمدها و مخارج کسبوکارمان را بصورت ماهانه در نظر بگیریم، در صورتی که درآمد ما رو به رشد باشد، زمانی خواهد رسید که با استفاده از درآمدهای بدست آمده میتوانیم هزینههای کسبوکارمان را پوشش دهیم.
در این نقطه ما به نقطه سر به سر لحظهای رسیدهایم و میتوانیم با خیال راحت به ادامه کسبوکار بدون نیاز به افزایش سرمایه بپردازیم. البته منظور من از اینکه نیازی به افزایش سرمایه نخواهیم داشت این نیست که قطعا احتیاجی نخواهد شد! ممکن است شما بصورت ویژه، یک استراتژی خاص برای دریافت سهم بازار بیشتر و افزایش درآمدتان داشته باشید که نیاز به سرمایه بیشتری داشته باشد.
نقطه سر به سر لحظهای به ما نشان میدهد که به خوبی توانستهایم از پس مخارج استارتاپمان بر بیاییم و اولین قدم برای رسیدن به نقطه سر به سر تجمعی است.
نقطه سربهسر تجمعی ( cumulative break even point )
تصور کنید دو سال است که با تمام توان و منابع مالی خود کسبوکاری را شروع کردهاید. پس از دو سال به نقطه سر به سر لحظهای رسیدهاید و موفقیتهای بسیاری کسب کردهاید. اما هزینههایی که در طی این دو سال کردهاید چه میشود؟ آیا نیازی نیست این هزینهها را در نظر داشته باشیم؟ آیا دو سال از عمر کسبوکارتان سوخت شده و صرف رسیدن به نقطه صفر شده است؟
این دقیقا همان جایی است که نقطه سر به سر تجمعی معنا پیدا میکند. معمولا در استارتاپها، زمانی که حرف از نقطه سر به سر زده میشود، منظور افراد break even point تجمعی یا cumulative است.
به این معنی که، مجموع تمام هزینههای انجام شده از اولین روز شروع کسبوکار، بعلاوه مجموع تمام درآمدهای حاصل از فعالیتهای کسبوکار، در چه نقطهای برابر و یکسان خواهد شد؟
نقطه سربهسر در استارتاپها
یکی از اصلیترین چالشهایی که استارتاپها با آن روبرو هستند، عدم قطعیت و ابهامی هست که با آن دست و پنجه نرم میکنند. استارتاپها نمیدانند که یکسال آینده به چه شکل خواهد بود و دقیقا چقدر فروش خواهند داشت!
البته این موضوع بدان معنا نیست که استارتاپها نباید برای یکسال، سه سال و پنج سال آیندهشان برنامهریزی کنند و شرایط خود را پیشبینی کنند. بلکه به این معناست که عموما پیشبینیها دارای درصد خطاست. هرچقدر کارآفرینان تجربیات بیشتری کسب میکنند، به آنها کمک میکنند راحتتر آینده را پیشبینی کنند و قدمهای بعدی رشد کسبوکار را شناسایی نمایند.
به همین خاطر همیشه پیشنها میشود کارآفرینان از راهنمایی و کمک منتورها و مشاوران در زمینههای مختلف استفاده کنند؛ مخصوصا بحث مالی و حسابداری که از چالشهای جدی کسبوکارهاست.
پیشنهاد من به کارآفرینانی که تازه شروع به فعالیت در این زمینه کردهاند این است که با آرامش خاطر به تهیه فایل پیشبینی مالی برای کسبوکارشان بپردازند و در بازههای زمانی مشخص (مثلا بصورت ماهانه) آن را به روزرسانی کنند و دادههای آن را به واقعیت نزدیکتر کنند. چرا که هیچ منتوری نمیتواند تجربیاتی که از این طریق بدست خواهید آورد را به شما تزریق کند مگر با تلاش و آزمون و خطای خودتان.
نحوه بدست آوردن نقطه سر به سر برای استارتاپها
بصورت کلی، به دو شکل میتوانیم نقطه سر به سر را برای کسبوکارمان بدست آوریم:
- پیشبینی کردن هزینهها و درآمدها و سپس بدست آورده نقطه سر به سر با استفاده از آن
- پیشبینی کردن هزینهها و مشخص کردن میزان فروش مورد نیاز برای رسیدن به نقطه سر به سر
پیشنهاد من این است که به هر دو طریق بالا، break even point را برای کسبوکارتان محاسبه کنید. دلیلش آن است که اول از همه توانایی و تجربه شما در محاسبه این موارد بالاتر میرود و سپس دیتاها و ارقام شما به واقعیت نزدیکتر میشود.
به تصویر زیر بعنوان یک نمونه توجه نمایید:
در این تصویر، دو ستون را مشاهده میکنید که ستون سمت چپ، لیست هزینههای یک کسبوکار خدماتی (یا سرویس محور) را میبینیم و در ستون سمت راست، به ترتیب مجموع کل هزینهها، مقدار کمیسیون یا درآمد به ازای ارائه هر سرویس و در نهایت مقدار فروش مورد نیاز برای رسیدن به نقطه سر به سر.
همانطور که میبینید، در این کسبوکار از روش شماره 2 برای بدست آوردن break even point استفاده شده است. ویدیو کامل این مثال را میتوانید در بخش زیر مشاهده کنید (در این ویدیو مثالهای دیگری نیز ذکر شدهاند و نکات مفیدی بیان شده است):
روی شماره 1، کمی پیچیدهتر است، چرا که پیشبینی کردن میزان درآمدهای ناشی از کسبوکار در سالهای آینده با وجود عدم قطعیت و ابهام، کار را کمی سخت میکند ولی بصورت کلی فرایند به همین شکل است.
در این روش، نمودار رشد هزینهها و درآمدها را رسم میکنیم و در نهایت این دو نمودار را ادغام میکنیم (یعنی در کنار هم و در یک جدول رسم میکنیم) تا break even point را مشاده کرده و بدست آوریم.
تجربه من
به دنبال آن نباشید که از سختترین شیوهها راهحلهای مورد نیازتان را پیدا کنید. بزرگ کردن مسائل در ذهن میتواند به راحتی ما را از حل کردن آنها منصرف کند و در ذهنمان، ما را فردی بیتجربه و ناتوان نشان دهد.
من قبلا در دام این تله فکری افتادهام و الان که این مقاله را مینویسم به این فکر میکنم که پیش از این بارها و بارها break even point را محاسبه کرده بودم ولی چون فکر میکردم حتما باید فایل اکسلی پر از اعداد و ارقام و نمودارهای پیچیده داشته باشم، خودم را باور نکرده بودم و مدام فکر میکردم چیزی وجود دارد که نمیدانم و باید یاد بگیرم.
سخن پایانی
بدست آوردن نقطه سر به سر، یکی از مهمترین مواردی است که سرمایهگذاران و حتی افراد عادی که خارج از کسبوکار ما هستند از آن پرسوجو میکنند. حتی زمانی که بخواهید برای شروع کار خود و یا در ادامه مسیر یک شریک تجاری پیدا کنید این مساله از شما پرسیده میشود. پس برای آن دقت و زمان کافی بگذارید و مدام اعداد و ارقام خود را به روز نگه دارید.
از اینکه با من تا انتهای این مقاله همراه بودید بسیار خوشحالم. امیدوارم توانسته باشم به شما در درک بهتر نقطه سر به سر و ایجاد آرامش فکری مورد نیاز برای محاسبه آن کمک کنم . لطفا این مقاله را لایک کنید و نظراتتان را با من در بخش نظرات در میان بگذارید. سوالاتی که در ذهن دارید را بنویسید چرا که این مقاله به روزرسانی میشود و میتواند چراغ راه شما و بسیاری از افراد دیگر باشد.
ارادتمند شما، محمد عرفان رنجبران ❤
2 دیدگاه