فصل اول : بعد از ازدواج چه بر سر عشق می آید
افراد به زبان های مختلف عشق صحبت می کنند .اگر به دنبال رابطه عاشقانه موثری هستید باید بخواهید زبان اصلی عشق همسرمان را یاد بگیریم .به ندرت زن و شوهری زبان عشق عاطفی یکسانی دارند . ما می خواهیم به زبان اصلی عشق خودمان صحبت کنیم ولی وقتی همسرمان حرفمان را نمی فهمد گیج می شویم .
فصل دوم : پر نگه داشتن مخزن عشق
نیاز به احساس عشق و محبت از نیازهای عاطفی اصلی انسان است .درون هر کودک یک ” مخزن عاطفی ” وجود دارد که منتظر است با عشق و محبت پر شود ؛ وقتی کودک واقعا احساس می کند که دوستش دارند ، به طور عادی رشد می کند ولی مخزن عشق او خالی باشد کودک دچار مشکلات رفتاری می شود . اکثر بدرفتاری های کودک نتیجه ی خالی بودن مخزن عشق اوست .” عاشق شدن ” به طور موقت نیاز ما به عشق را برطرف می کند ، اما بعد از اینکه این شور و هیجان عاشقی ما پایان یافت و از ابر ها پایین آمدیم ، نیاز عاطفی به عشق و محبت دوباره پدیدار می شود ؛ زیرا اساس طبیعت ما را تشکیل می دهد . عشق مرکز خواسته های عاطفی ماست .
زنی میگفت : ” شوهرم در تمام روز مرا نادیده می گیرد و بعد می خواهد با من بخوابد . من از این کارش متنفرم ” او کسی نیست که از رابطه جنسی متنفر باشد ، او زنی است که شدیدا عشق عاطفی را طلب می کند .
فصل سوم : عاشق شدن
کسی که عاشق است دچار این توهم است که معشوقش کامل است .
به ما باورانده اند که اگر واقعا عاشق باشیم ، عشق تا ابد خواهد ماند . همیشه این احساس شگفت انگیز فوق العاده ای که در این لحظه داریم ، خواهیم داشت . هرگز چیزی بین ما پیش نمی آید ، هرگز چیزی نمی تواند عشق ما را نسبت به هم شکست دهد و …ما می بینیم که ظاهرا بعضی زوج های متاهل این احساس را از دست داده اند ولی این موضوع هرگز برای ما اتفاق نخواهد افتاد . ما اینطور استدلال می کنیم که ” شاید عشق آنها واقعی نبوده ! ” متاسفانه ابدیت تجربه ی ” عاشقی ” افسانه است ، نه واقعیت ! تحقیقات نشان می دهد که میانگین عمر افکار رمانتیک دو سال است . سرانجام ما از روی ابر ها پایین می آییم و دوباره پایمان را روی زمین می گذاریم و متوجه می شویم که خصوصیات شخصی طرف مقابل کاملا آزار دهنده است . مشکلات کوچکی که در زمان عاشقی نادیده می گرفتیم حالا به کوه های عظیمی تبدیل شده اند .
کسانی که ” عاشق ” هستند ، علاقه ی خود را به مسائل دیگر از دست می دهند . به همین دلیل ما آن را ” وسواس فکری ” می نامیم .ما نمی توانیم روی واقعیت طبیعت بشری حساب کنیم . ما به طور طبیعی خودپرست هستیم ؛ هیچ کدام از ما کاملا نوع دوست نیست . فقط سرمستی تجربه ی ” عاشق شدن ” است که مارا دچار این توهم می کند .
وقتی تجربه ی ” عاشق شدن ” دوران طبیعی خود را گذراند ( حدودا دو سال ) ، ما به دنیای واقعی برگشته و ابراز وجود می کنیم . افکار و الگو های رفتاری هرکس نمود پیدا می کند . افکار آنها با هم آمیخته نشده است ، فقط عواطفشان در مدت زمان کوتاهی در اقیانوس عشق با هم ترکیب شده است . حال یا باید از هم جدا شوند ، یا باید کار دشوار دیگری را آغاز کنند ؛ یعنی یادگیری دوست داشتن یکدیگر بدون وسواس فکری عاشقی .
راه سومی هم وجود دارد . می توانیم تجربه ی عاشقی را همانطور که هست بپذیریم و حالا به دنبال ” عشق واقعی ” با همسرمان باشیم .این عشق مستلزم اراده و انضباط است و نیاز به رشد شخصی را می پذیرد .
اساسی ترین نیاز عاطفی ما عاشق شدن نیست ، بلکه مورد محبت و مهر واقعی دیگری قرار گرفتن است . این عشقی است که از عقل و انتخاب بر می خیزد ، نه از غریزه .باید انرژِی خود را صرف سعادت دیگری کنید و بدانید اگر زندگی او با سعی شما بهتر شود ، شما نیز احساس رضایت می کنید .تا وقتی تحت تاثیر ” وسواس فکری ” عشق هستیم ، مهربانی و بخشندگی ما قابل قبول نیست ؛ اما وقتی به دنیای واقعی برگشتیم و تصمیم گرفتیم مهربان و بخشنده باشیم ، آنگاه این عشق واقعی است .
وقتی مخزن عشق همسرتان پر است ، او نسبت به عشق شما احساس امنیت می کند . کل دنیا را روشن و تابان می بیند و در جهت رسیدن به بالاترین قابلیت خود در زندگی حرکت می کند اما وقتی مخزن عشق همسرتان خالی است ، احساس می کند که مورد سو استفاده قرار گرفته است .
فصل چهارم : زبان اول عشق –> کلمات تایید آمیز
زبان قدرت آفرینش مرگ و زندگی را دارد .
تعریف شفاهی یا قدردانی با کلمات ، ابزار های قدرتمند عشق هستند . بهتر است آنها را با جملات ساده و صادقانه تاییدی بیان کنیم . مثلا :
- ” چقدر با این کت و شلوار شیک شدی “
- ” وااای ! چقدر تو این لباس فوق العاده شدی ! “
- ” من واقعا خوشم میاد که همیشه به موقع تمام شدن کار ، دنبالم می آیی “
معمولا همسرمان گفته های ما را بر اساس لحن صدایمان تفسیر می کند ، نه کلماتی که استفاده می کنیم .
حتی عصبانیت را می توان با لحن محبت آمیز بیان کرد که در این صورت ابزار عشق محسوب می شود . اگر با لحنی آرام و ملایم بگوییم ” از اینکه امشب به من کمک نکردی ناراحت شدم و رنجیدم ” این می تواند کلامی از روی عشق باشد .
بخشش ، راه عشق است .عشق در خواست می کند ، تحکم نمی کند . یعنی اگر خواسته هایمان را با تجکم بیان کنیم امکان صمیمیت را از بین می بریم و همسرمان از ما دور خواهد شد . اما اگر آنها را در خواست کنیم ، او را راهنمایی کرده ایم .
وقتی محترمانه از همسرتان چیزی در خواست می کنید ، توانایی ها و ارزش های او را تایید می کنید .
وقتی همسرتان از شما تعریف می کند لازم نیست شما هم همان موقع از او تعریف کنید ؛ بلکه آن را بپذیرید ( مثلا با گفتن ” ممنونم که اینو گفتی ” ) و بعدا در موقعیت مناسب از او تعریف کنید .
فصل پنجم : زبان عشق دوم : وقت گذاشتن برای یکدیگر
این کافی نیست که فقط با کسی در یک اتاق بنشینید . یک عنصر مهم و کلیدی در وقت گذاشتن برای یکدیگر توجه کامل است . مخصوصا در این قرنی که پر از سرگرمی های مختلف است .
وقت گذاشتن به این معنا نیست که ما باید اوقاتی را در حالی که به چشم های یکدیگر خیره شده ایم سپری کنیم ، بلکه به این معنی است که ما با هم کاری را انجام می دهیم و طی این مدت همه توجهمان به دیگری است .
یکی از متداول ترین لهجه های این زبان عشق ، گفتگوی متمرکز است . یعنی گفتگوی دوستانه بین دو نفر که تجارب ، افکار ، احساسات و آرزوهایشان را در جوی دوستانه و آرام با هم در میان می گذارند .
چند نکته ی کاربردی در ارتباط با خوش گوش دادن :
- وقتی همسرتان با شما صحبت می کند مستقیم به چشم هایش نگاه کنید
- همزمان با گوش دادن ، کار دیگری انجام ندهید
- به احساسات همسرتان گوش بدهید و توجه کنید . از خودتان بپرسید ” همسرم دارد چه احساسی را تجربه می کند ؟ ” وقتی جواب آن را پیدا کردید روی آن تاکید کنید
- به زبان بدن توجه کنید . گاهی زبان حرکات بدن چیزی می گویند ولی کلمات چیز دیگری
- حرف همسرتان را قطع نکنید
یکی دیگر از لهجه های این زبان عشق ” فعالیت های سازنده مشترک ” است .این فعالیت ها می توانند هرچیزی باشند که یکی یا هر دوی شما به آن علاقه دارید . مهم نیست که چه کاری انجام می دهید بلکه دلیل آن مهم است .هدف این است که چیزی را با هم تجربه کنید و حس کنید ” او به من توجه دارد . او دوست دارد کاری انجام دهد که من از آن لذت می برم و آن را با رضایت انجام می دهد ” . این عشق است . از نظر بعضی آدمها این رساترین صدای عشق است .
عناصر اساسی در فعالیت های مشترک :1- حداقل یکی از شما تمایل به انجام آن کار داشته باشید
2- دیگری هم میل به انجام آن کار داشته باشد
3- هر دوی شما بدانید که چرا آن کار را انجام می دهید ؛ برای ابراز عشق از طریق با هم بودن
فصل ششم : زبان سوم عشق : دریافت هدایا
هدیه چیزی است که شما می توانید در دستانتان بگیرید و بگویید ” نگاه کن ، او به فکر من بود ” یا ” او به یادم بود ” . شما به کسی که هدیه می دهید فکر کیده اید و خودِ هدیه ، نماد آن فکر است . مهم نیست قیمتش چقدر است ، مهم اسن است که شما به فکر او بوده اید .
هدیه دادن برای عشق اساسی است زیرا هدیه ها نماد های دیداری عشق هستند .
منتظر مناسبت خاصی نباشید . اگر دریافت هدایا زبان اصلی عشق همسرتان باشد تقریبا هرچیزی که به او هدیه بدهید ، آن را نوعی ابراز عشق از طرف شما می داند . اگر در گذشته همسرتان از هدایای شما انتقاد کرده و تقریبا هرچیزی را که به او هدیه داده اید نپسندیده است ، مسلما دریافت هدیه زبان اصلی عشق او نیست .
هدیه نامحسوسی وجود دارد که گاهی رساتر از هدیه ای است که در دست می گیریم صحبت می کند . من آن را هدیه خویشتن یا هدیه حضور خویش می نامم . وقتی همسرتان به شما نیاز دارد کنارش باشید . این عمل از نظر کسی که زبان عشق او دریافت هدایاست ، بسیار اهمیت دارد .
فصل هفتم : زبان چهارم عشق : خدمت به یکدیگر
خدمت به یکدیگر یعنی انجام دادن کارهایی که شما می دانید همسرتان دوست دارد آنها را انجام دهید . شما با خدمت کردن به همسرتان به دنبال خشنودی او هستید و با انجام آن کارها می خواهید عشقتان را به او ابراز کنید .
ایجاد احساس گناه ( اگر تو همسر خوبی بودی ، این کار را برایم انجام میدادی ) زبان عشق نیست . مجبور کردن کسی با ترساندن او ( این کار را انجام می دهی ، وگرنه پشیمان خواهی شد ) مخالف عشق است . عشق می گوید ” من تو را خیلی بیشتر از این دوست دارم که اجازه بدهم این گونه با من رفتار کنی . این برای تو و من خوب نیست ” .
فصل هشتم : زبان پنجم عشق : تماس فیزیکی
تماس فیزیکی می تواند تنفر یا عشق را بیان کند . برای کسی که زبان اول عشق او تماس فیزیکی است ، پیامی که از نوازش درک می کند ، بسیار رساتر از جمله ی ” از تو متنفرم ” یا ” تو را دوست دارم ” است .
بدن برای لمس کردن است . هرچه به من ربط پیدا می کند در بدنم است . لمس بدنم ، لمس من است . اگر از بدن من دوری کنید ، یعنی به لحاظ عاطفی از من فاصله می گیرید .
ما در زمان بحران تقریبا به طور غریزی یکدیگر را در آغوش می گیریم . چرا ؟ زیرا تماش فیزیکی یکی از راه های قدرتمند ابراز عشق است .اگر زبان اصلی عشق همسرتان تماس فیزیکی است ، هیچ چیز مهم تر از آن نیست که وقتی گریه می کند او را در آغوش بگیرید . کلمات شاید معنی چندانی نداشته باشند ولی تماس فیزیکی شما نشان می دهد که به او توجه می کنید و مراقبش هستید .
فصل نهم : کشف زبان اصلی عشق خودتان
اکثر مردان به اشتباه تصور می کنند که تماس فیزیکی زبان اصلی عشق آنهاست . زیرا آنها به رابطه جنسی بسیار تمایل دارند . برای مردها ، میل به رابطه جنسی پایه و اساس فیزیکی دارد . این میل به رابطه جنسی به دلیل افزایش سلول های اسپرمی و مایع منی در کیسه ی منی برانگیخته می شود . وقتی کیسه ی منی پر می شود فشار فیزیکی برای خالی کردن آن ایجاد می شود ؛ بنابراین تمایل مرد برای ایجاد رابطه جنسی ریشه فیزیکی دارد .برای زنان ، میل جنسی بیشتر تحت تاثیر عواطف آنهاست . اگر او احساس کند که همسرش دوستش دارد به او احترام می گذارد و ستایشش می کند ، آنگاه او تمایل به نزدیکی جسمانی را دارد .
اگر عمیق ترین درد و رنجی که تحمل می کنید کلمات تند و منتقدانه همسرتان است ، پس شاید زبان عشق شما ” کلام تایید آمیز ” باشد . کلمات نیش دار ، منفی یا بی اعتنایی هر کسی را می رنجاند ؛ خصوصا اگر زبان عشق او کلام تایید آمیز باشد .
من 3 روش برای کشف زبان اصلی عشق خودتان را پیشنهاد می کنم :
- چه چیزی همسرتان انجام می دهد یا نمی دهد که عمیقا شما را می رنجاند ؟ مخالف آنچه که شما را می رنجاند ، احتمالا زبان اصلی عشق شماست .
- شما بیشتر چه چیزی را از همسرتان درخواست کرده اید ؟ آنچه که اغلب درخواست کرده اید ، احتمالا همان چیزی است که باعث می شود تا احساس کنید که بیشتر مورد عشق و محبت قرار دارید .
- شما معمولا به چه روشی عشقتان را به همسرتان ابراز می کنید ؟ روشی که شما در ابراز عشق به کار می برید ، شاید نشانه ی این است که همین روش احساس عشق و محبت را در شما به وجود می آورد .
فصل دهم : عشق یک انتخاب است
عشق گذشته را پاک نمی کند ، اما آینده را متفاوت می سازد . وقتی ما تصمیم می گیریم که به زبان اصلی عشق همسرمان صحبت کنیم ، ما فضای عاطفی ای ایجاد می کنیم که در آن می توانیم دعواها و خطاهای گذشته مان را حل کنیم .
اگر زبان عشق همسرتان مطابق میلتان نباشد ، آنگاه چکار باید بکنید ؟در جواب به این سوال باید بپرسم که ” فرقی نمی کند ؟ ” در حقیقت شما آن کار را بخاطر عشق انجام می دهید . وقتی کاری مطابق میلتان نباشد و شما آن را انجام می دهید آنگاه با این کار عشقتان را بیشتر ابراز می کنید .
فصل یازدهم : عشق تفاوت می آفریند
عشق تنها نیاز عاطفی ما نیست . روانشناسان دریافتند که نیاز به احساس امنیت ، ارزشمندی و اهمیت داشتن ، نیازهای اساسی ما هستند . هرچند که عشق شامل همه ی این نیاز ها می شود .اگر من احساس کنم که مورد عشق و محبت همسرم قرار دارم ، آرامش می یابم و می دانم معشوقم مرا نمی آزارد . با حضور او احساس آرامش و امنیت می کنم . شاید در حرفه ام با مشکلات زیادی روبه رو شوم ، شاید در سایر بخش های زندگی ام دشمنانی داشه باشم ، ولی با حضور همسرم احساس امنیت می کنم .
فصل دوازدهم : عشق ورزی به افراد نامهربان
عیسی مسیح :” عطا کنید ، به شما باز می گردد . اگر از پیمانه ای خوب استفاده کنید ، پیمانه ای لبالب پر به دستتان داده خواهد شد . زیرا هر پیمانه ای که شما برای اندازه گیری استفاده می کنید با همان پیمانه برایتان اندازه خواهند گرفت “
بهتر است که میان عشق به عنوان یک احساس ، و عشق به عنوان یک عمل تمایز قائل شویم . اگر شما به داشتن احساسی تظاهر کنید که واقعا ندارید ، این ریاکارانه است و چنین رابطه ی غلطی ، راه صحیحی برای ایجاد روابط صمیمی نیست . اما اگر شما عمل محبت آمیزی انجام دهید که هدفش لذت و منفعت دیگری است ، این صرفا انتخاب است . شما ادعا نکردید که این عمل را از روی رابطه ی عمیق عاطفی انجام می دهید ، بلکه فقط تصمیم می گیرید کاری به نفع او انجام دهید .