فصل اول : پولدار ها برای پول کار نمی کنند
این فصل صحبت هایی رو درباره ی ” ترس ها و حرص ها ” میکنه .
آدم های معمولی به دنبال تحصیل و دریافت مدرک دانشگاهی میرن تا بتونن شغلی پیدا کنن که پول با امنیت و آرامشی رو سر ماه بهشون برسونه . اونا از ترس بی پول شدن به دنبال کار میرن و حاضرن کارمندی کنن . حاضرن واسه ی مقدار کمی پول کار کنن . ترس یه حسه ، ینی با این کار اجازه میدن احساساتشون بهشون غلبه کنه . از طرفی سر ماه وقتی که حقوقشون رو میگیرن احساس حرص و طمع بهشون دست میده . یعنی خیال پردازی میکنن و به چیزایی که میتونن با این پول به دست بیارن فکر میکنن . این باعص میشه کارشون رو سفت بچسبن و از ترس بی پول شدن به کارون ادامه بدن مگر اینکه کارشون درامد کمی داشته باشه و از کارشون استعفا میدن و دنبال یه کاری میگردن که درامد نسبتا بهتری داشته باشه تا بتونن کمی ترس و حرصشون رو آروم کنن .
در واقع برده ی پول میشن ، پول زندگیشون رو میسازه و بهش اجازه میدن به هرجایی که می خواد ببرتشون . عده ای هم هستن که مقداری پول پس انداز میکنن . اون ها هم ترس از دست دادن پولشون رو دارن و حرص کارایی که می تونن با اون پول انجام بدن . در اینجا به این نکته میرسیم که اگر بلد نباشیم چجوری از پول استفاده کنیم و اونو به خدمت خودمون بگیریم حتی اگر پولدار و پولدار تر هم بشیم ترس ها و حرص هامون بیشتر میشه .
باید به احساساتمون غلبه کنیم . باید جلوی ترس ها و حرص هامون رو بگیریم . باید سعی کنیم منطقی فکر کنیم و همیشه به دنبال راه حل های هوشمندانه باشیم ، راه حل هایی که برامده از ذهن خلاق و هنرمنده .
باید کاری کنیم که پول برایمان
کار کند ، پول برایمان پول بسازد . این سوال پیش میاد که خب همه ی این حرفا درست
ولی چطوری ؟
سوال خیلی خوبیه . جوابش هم
توی همون خطوط قرمز رنگ با پس زمینه ی زرد رنگی که نوشتم هست . یعنی باید کسب و
کاری رو بسازیم که خودش خود به خود پول در بیاره . باید کاری کنیم که دخل و خرجمون
با خودمون باشه . کارمند ها مدام در حال مالیات دادن هستن ، هیچوقت پول تمام و
کمال نمی گیرن و از ترس بی پولی و امنیت شغلی سفت به کارشون چسبیدن تا از دست ندنش
. سر برج هم با دیدن فیش حقوقیشون خوشحال میشن و حرص و طمع وجودشون رو میگیره که
میتونن چه کار هایی با اون پول انجام بدن .
باید موقعیت ها رو دریافت ، باید با آغوش باز ازشون پذیرایی کرد . باید با بی رحمی ازشون استفاده کرد و اجازه ی گریز بهشون نداد . اینجوری میشه که میتونیم از هر چیزی پول در بیاریم بدون ترس و حرص و غلبه ی احساسات به ما .
فصل دوم : چرا دانش مالی مهم است ؟
خب این فصل بیشتر به بیان یکسری مبانی مالی
میپردازه و توضیح میده که دانش مالی چقدر میتونه کمک رسان ما تو زندگیمون باشه .
اینکه نداشتن دانش مالی چجوری میتونه مارو با تله ی معروف و مسخره ی زندگی به اسم ” چرخه ی دروانی زندگی “ بندازه .
برای ساختن یه آسمانخراش اول از همه کاری که
باید بکنیم اینه که یه فوندانسیون قوی براش درست کنیم . نه اینکه شروع به ساخت و
سایت روی یک لایه ی نازک بتنی کنیم ؛ چون اینطوری روز به روز ساختمون کج تری رو
درست میکنیم اگر شانس بیاریم و نریزه .
قانون اول و طلایی دانش مالی اینه که باید تفاوت میان ” دارایی” و “بدهی” رو بدونیم .
مردم عادی و فقیر بجای خریداری دارایی ، برای خودشون بدهی میخرن ! واقعا هم این جمله تعجب آوره ، ولی وقتی توضیح بدم میفهمی که اون قدرا هم تعجب آور نیست . اون چیزی که دارایی رو مشخص میکنه کلمات نیس ، بلکه ارقامه . اگر نتونیم ارقام رو بخونیم نمیتونیم بفهمیم دارایی چیه . توی حسابداری اعداد اهمیت خاصی ندارن بلکه مفهومی که اون اعداد میرسونن مورد توجه و اهمیتن درست مانند کلمات . کلمات به خودی خود ارزشی ندارن ولی مفاهیمی که میتونیم با کلمات منتقل کنیم دارای ارزش میشن . خونه هیچوقت نباید براتون یه دارایی محسوب بشه . چون که همراه با خودش مخارجی رو به همراه میاره که با بزرگتر شدنش مخارجشم بیشتر میشه . اگر جدولی رو درست کنیم که مقدار هزینه ، درامد ، دارایی ها و بدهی ها رو مشخص کنه ، خونه حتما توی دسته ی بدهی ها قرار میگیره و مخارج سنگینی رو داره . مالیات ، هزینه ی تعمیرات و …
اگر مایل به پولدار شدنی باید خوندن و درک اعداد
رو یاد بگیری . پولدار ها موجودی و دارایی می آفرینن در صورتی
که مردم عادی بدهی بالا میارن . ساده ترین صورت تعریف دارایی و بدهی شکل زیره :
دارایی –> پول به جیب من وارد میکنه
بدهی –> از جیب من پول خارج میکنه
پول الگوی های ذهنی آدما رو پر رنگ تر میکنه . اگر الگوی ذهنی ینفر خرج کردن مداوم و الکی پول برای چیزای بی ارزش باشه با پولدار شدن فقط تشدید میشه . این همون دلیلیه که آدمایی که یه شبه پولدار میشن به واسطه ی ارث و یا دلایل دیگه ، باز دوباره بعد از یه مدت به حالت اولیشون بر میگردن . آدم احمق هرچقدر هم در بیاره بازم جیبش خالیه .
در واقع مشکل ما توی نحوه ی بدست آوردن پول نیس چون بالاخره هر کسی یه راهی توی زندگی برای پول دراوردن پیدا می کنه ، مشکل وقتی شروع میشه که پول توی جیب ما میاد ، یعی وقتی که می خوایم خرجش کنیم . نحوه ی خرج کردن درست پوله که عاملی به اسم ” نبوغ مالی ” رو ایجاد میکنه .
باید به احساساتمون غلبه کنیم . نباید بذاریم ترس از حرف مردم به ما صدمه بزنه چون ترس از حرف مردم از بدترین نوع ترس هاست که باعث میشه خطرات مالی بزرگی گریبان گیرمون شه . تا الان سه نوع احساسات رو مورد بررسی قرار دادیم : ترس از دست دادن پول و بی پول بودن که مارو به سمتی میکشه که به پول هم و زندگی و عادی قانع شیم ، حرص موقع بدست آوردن پول که مارو به سمت جهالت و حماقت میکشونه و ترس از متفاوت بودن و حرف مردم . از متفاوت بودن نباید ترسید ، باید تجربش کرد و به همه نشون داد متفاوت بودن چقدر خفنه :))
یه توضیح کوچولو درباره ی خونه
بدم ؛ خونه رو نباید جزو دارایی ها حساب کنیم چون مخارجی داره که اعداد د ارقام به
ما نشون میدن هیچی به دارایی ما اضافه نمیکنه بلکه فقط از جیب ما پول خارج میکنه
که میشه بدهی . این رو قبلا توضیح دادم و گفتم که بزرگتر کردن خونه یه توهمه ،
توهمی که فرد رو به این فکر میندازه که با بدست آوردن یه خونه ی بزرگتر آدم دارا
تر و پولدار تری میشه درصورتی که این درست نیس . خونه ی بزرگتر = مخارج بیشتر . پس
باید چیکار کنیم ؟ تا آخر عمر توی یه دخمه زندگی کنیم مبادا یوقت هزینه هامون زیاد
شه ؟
نه
جواب این سوال خیلی سادس .
باید به قدری پولدار بشیم و به دارایی هامون اضافه کنیم تا بتونیم مخارج خونه ی
بزرگتر رو افزایش بدیم . منظور از دارایی پول نیستاااا ؛ منظورم پولیه که پول
میسازه . اینجوری با این راهکار میشه هم خونه ی بزرگتر و بهتر خرید هم از پس
مخارجش به راحتی بر اومد .
آخر این فصل تعریف قشنگی رو از مال و ثروت میگه که خیلی خیلی آدم رو به فکر فرو میبره !
مال و ثروت عبارت است از میزان بنیه مالی فرد برای گذراندن هرچه بیشتر تعداد روزهایی که پیش رو دارد به عبارت دیگر اگر شخص همین امروز دست از کار بکشد ، تا چند وقت دیگر قادر به ادامه یزندگی خواهد بود ؟
این تعریف خیلی تعریف قشنگیه 🙂 میتونیم این
تعریف رو یجور دیگه هم بیان کنیم
. پول شما چقدر پول
میسازه ؟
مثالی رو میزنه این کتاب . میگه اگر درامد
ماهانه ی من 1000 دلار باشه و خرج ماهانه ی من 2000 دلار من با این پول میتونم فقط
نصف ماه رو سپری کنم و از پس مخارجش بر بیام ؛ پس مال و ثروت من به همین اندازس .
فصل سوم : به کار شخصی خود اهمیت بدهید
معمولا وقتی از کسی که توی بانک کار میکنه
میپرسی کارت چیه ؟ میگه بانکدارم ! خب ؟ این ینی چی ؟ صاحب بانکه ؟ نه . مشکل همین
جاست . اون اصن فرق بین حرفه و کسب رو نمیدونه . در حقیقت
حرفه ی اون بانکداریه ولی کسب و کارش نیست .بین حرفه و کسب تفاوت وجود دارد . حرفه
اون چیزیه که مدرکش رو گرفتیم یا داریم توی اون سِمت برای ینفر دیگه کار میکنیم
ولی کسب و کار ینی اون کاری که دیگران دارن بجای تو کار میکنن و نیاز به حضور شخصی
نداره ، ینی نیاز نداره بری ور دست بقیه کار کنی . برای پولدار شدن نیازه که برای
خودمون کسب و کاری رو هم داشته باشیم در کنار حرفه ای که داریم . از ری کروک صاحب
مک دونالد ، خواستن که بیاد توی دانشگاه کالیفرنیا صحبت کنه . بعدش دانشجوها ازش
خواستن توی تایم استراحتش بیاد پیش اونا تا با هم یچیزی بخورن . مک دونالد دو بار
پرسید که آیا میدونید کسب و کار من چیه ؟ همه میخندیدن بهش و فکر میکردن که داره
مسخره بازی در میاره و می خواد دستشون بندازه در صورتی که اینجوری نبود . آخر ینفر
گفت خب همه میدونن کار شما همبرگر سازیه !
اشتباه می کرد ، تخصص و حرفه ی ری کروک توی
مسائل فروش بود ، اون مجوز ساخت مک دونالد رو میفروخت در صورتی که کسب و کار
اصلیش املاک و مستغلات بود
.
مشکلی که سیستم دانشگاه ها و کلا سیستم آموزش دنیا داره همینه . میگن هر درسی بخونی همون کاره میشی ! این یعنی حواستو به کار ینفر دیگه معطوف کنی و برای اون کار کنی تا پولدارش کنی .
این کتاب بار ها اشاره میکنه که برای خودتون دارایی جمع کنید و ستون دارایی هاتون رو پر و پر تر کنید . حتی مواردی رو هم پیشنهاد میکنه :
- کاری که نیاز به حضور شخصی نداره چون در غیر اینصورت اسمش کاسبی نیس ، یه شغله
- سهام
- اوراق قرضه
- میچال فاند ها
- املاک درآمدزا
- سفته (سند بدهکاری)
- امتیاز معنوی
- هر چیز ارزشمندی که درآمد تولید کند
وقتی یک دلار وارد ستون دارایی هاتون میکنید در
حفظ و نگهداریش کوشا باشید و نذارید از دستتون در بره چون هر یک دلار ناقابلی که
وارد دارایی هاتون میشه حکم کارمند شما رو داره .
بهترین
مطلبی که درباره ی پول باید بدونید اینه که پول میتونه 24 ساعت شبانه روز رو براتون
کار کنه و تا نسل ها این کار رو ادامه بده
بگذارید پول براتون کار کنه ( کسب و کار شخصی خودتون رو داشته باشید ) تا وقتی که نقدینگیشما زیاد بشه . به قدری که با اون بتونید وسایل تجملاتی برای خودتون بخرید . تفاوت اصلی میان پولدار ها و مردم متوسط و بی پول توی اینه که مردم پولدار آخر کار به خرید تجملات میپردازند در صورتی که بقیه ابتدای کار با گرفتن حقوق ماهیانشون این کارو انجام میدن تا نشون بدن که پولدارن ولی خودشونو توی قرض های مختلف میندازن .
فصل چهارم : تاریخچه ی مالیت ها و قدرت شرکت های سهامی
این فصل تاریخچه ای رو از شروع دوران گرفتن مالیات توسط دولت ها رو بیان میکنه که ابتدا اعتقاد داشتن باید از پولدار ها پول بگیریم و به فقرا بدیم ، همون کاری که رابین هود انجام میداد در صورتی که رابین هود یک دزد بود نه یه قهرمان . در طول تاریخ پولدار ها به روش های مختلف از پرداختن مالیات فرار کردن و همون مردم عادی و بی پولی که رای به گرفتن پول از پولدار ها دادن الان در حال پرداخت مالیت هاشون قبل از گرفتن فیش حقوقیشون هستن .
پولدار ها میتونن با استفاده از سرمایه گذاری توی سهام شرکت های کوچیک و بزرگ و روش های متنوع دیگه از زیر بار مالیات فرار کنن . مثلا شرکت داشتن مزایایی داره که یکی از آنها اینه که شرکت ها مالیات هاشون رو بعد از خرج کردن پرداخت میکنن پس میتونید مخارج خودتون رو هم پای شرکت بنویسید تا مالیات کمتری رو هم پرداخت کنید .
این فصل مطلب خیلی خاص و زیادی برای گفتن نداشت
چون بیشتر به مسائل تاریخی میپرداخت ولی از نبوغ مالی گفت که از چه قسمت هایی
تشکیل میشه .
نبوغ مالی از چهار قسمت
تشکیل میشه :
1- توانایی حسابداری : باید بتوانید حساب و کتاب خودتون رو داشته باشید
، این همان سواد مالی است
2- توانایی سرمایه گذاری : علم توانایی خلق پول
3- توانایی شناخت بازار : علم عرضه و تقاضا
4- شناخت قانون
فصل پنجم : ثروتمندان پول می آفرینند
یکی از عواملی که ما را عقب نگه میدارد خود شکاکی است (عدم اطمینان به خود یا همون اعتماد به نفس) . درون همه ی ماها ویژگی های خوب وبدی هست مثل شجاعت ، درخشندگی و جسارت و برعکس این ها . این ماییم که انتخاب میکنیم کدومشوم رو درونمون روشن و فعال کنیم و از کدومشوم پیروی کنیم .
تو دنیای واقعی هوش و درایت نیست که آدما رو پیش میبره بلکه شجاعت و پشتکاره که این کارو انجام میده . نباید از شکست بترسیم ، نباید خودمونو عقب بکشیم . زندگی دائما ما رو با بازخورد های سریعش روبرو میکنه ، هرچی بیشتر خودمونو باهاشون وفق بدیم درس های بیشتری یاد میگیریم و بیشتر پیشرفت میکنیم .
بیش تر مردم فقط یه راه حل دارن : سخت کار کردن
، پس انداز کردن و قرض گرفتن . البته پس انداز کردن خیلی کار خوبیه ولی به شرط
اینکه دارایی پس انداز کنیم نه بدهی . چرا می خوایم دانش مالیمون رو افزایش بدیم ؟
چون می خوایم بخت و اقبالمون رو خودمون رقم بزنیم ، اتفاقاتی که میفته رو به نفع
خودمون رقم بزنیم . این وسط نکته ی خیلی مهمی هست که باید بهش توجه کنیم ، اونم
اینه که :
پول غیر
واقعیه . سطوح پایین و متوسط برای پول کار میکنن در حالی که پولدارا پول میسازن .
هر چقدر بیشتر فکر کنیم که پول واقعیه ، سخت تر براش کار میکنیم اما اگر باور کنیم
که پول واقعی نیست ، زودتر پولدار میشیم
تو دنیای امروز آدمای پولدار با ذهن و مغزشون کار میکنن در صورتی که آدمای دیگه با دست هاشون کار میکنن . این خیلی تفاوت بزرگیه . پولدارا با تمرین برای خودشون ذهن خلاق و قدرتمند میسازن در حالی که آدمای متوسط چارچوبی پیش پا افتاده رو پیش میگیرن و جلو میبرن .
در این فصل بارها درباری سرمایه گذاری صحبت میشه . دو نوع سرمایه گذاری وجود داره :
1- اولین و مرسوم ترین نوع سرمایه گذاری ، مردمی هستن که خواهان سرمایه گذاری های بسته بندی شده هستن . به یه خرده فروش زنگ میزنن ، مثل یه بنگاه معاملات مسکن یا یه کارگزار بورس یا یه برنامه ریز اقتصادی ، و سرمایه گذاری میکنند . این روش مناسب و شفاف و ساده ی سرمایه گذاریه . مثل این می مونه که وارد یه مغازه ی کامپیوتر فروشی بشی و یه کامپیوتر رو از قفسه برداری و خریداری کنی .
2- نوع
دوم سرمایه گذار هایی هستن که خودشون سرمایه گذاری خلق میکنن . این سرمایه گذارا
خودشون یه معامله رو جفت و جور میکنن . درست مثل اینکه بری توی مغازه ی کامپیوتر
فروشی و بجای اینکه یه کامپیوتر کامل بخری ، قطعاتش رو بخری و سرهم کنی . سرمایه گذار های حرفه
ای این کارو میکنن . بعضی وقتا برای جور کردن همه ی قطعات کنار هم سالها طول میکشه
بعضی وقتا هم اصلا جور نمیشه . برای اینکه مثل سرمایه گذارای حرفه ای عمل بکنیم و
مدل دوم رو پیش بگیریم باید به سه مهارت مسلط بشیم :
الف – پیدا کردن موقعیت هایی که دیگران فکرشم
نمی کنن .
ب – یادگرفتن این که چجوری پول رو بالا ببریم .
اکر مردم تنها راه سرمایه گذاری ای که بلدن گذاشتن پول توی بانک به امید زیاد
شدنشه . یه سرمایه گذار نوع دوم باید راه های زیادی رو بلد باشه بدون اینکه به
بانک نیازی باشه . برای شروع میشه یاد گرفت چجوری بدون کمک بانک خونه خرید . اکثر
مردم منتظر گرفتن وام مسکن یا کمک هایی از این قبیل هستن . یا میترسن بخاطر کم
بودن پولشون وارد معامله ای بشن . باید بتونیم به این ترس ها غلبه کنیم و راه حل
های خوبی رو براشون پیدا کنیم .
ج- باید یاد بگیریم چجوری افراد باهوش و کارآمد رو استخدام کنیم و ازشون مشورت بگیریم تا کمکمون کنن پیشرفت کنیم .
فصل ششم : برای یاد گرفتن کار کنید نه برای پول
برای اینکه به پول بیشتر و موفقیت بیشتر دست پیدا کنیم باید مهات های بازاریابی و فروشمون رو بالا ببریم . چون عامل بدست آوردن پول فروشه . برای مثال اگر من بهترین نویسنده ی کتاب دنیا باشم ، ینفر که توی فروش از من بهتره میاد و عنوان پرفروش ترین کتاب سال رو به خودش اختصاص میده در حالی که من بهترین کتاب سال رو دارم ولی مردم به دنبال پرفروش ترین میرن . مهارت فروش و بازاریابی بهترین مهارتیه که میتونیم باهاش پول در بیاریم . اصولا مهارت فروش و بازاریابی برای مردم مشکله چون از عدم پذیرفته شدن میترسن و واهمه دارن . هر چقدر تو برقراری ارتباطات ، مذاکره و غلبه به ترس ناشی از عدم پذیرش خود قوی تر بشیم زندگی راحت تر و آسون تری خواهیم داشت .
داشتن شغل مخفف و کوتاه شدهی ” آب تو هاون کوبیدنه ” . منظور از داشتن شغل همون کارمندیه . چرا ؟ چون کارمندا خیلی سخت کار میکنن تا اخراج نشن و کارفرما ها به قدری به کارمنداشون پول میدن که کارشون رو ترک نکنن . این یه حقیقت تلخ و وحشتناکه . اکثر کارمندا و کارگرا تو کارشون پیشرفت نمی کنن . اونا کاری رو انجام میدن که بهشون آموزش دادن یعنی ” پیدا کردن یه کار مطمئن “ . غالب کارمندا برای گرفتن حقوق و مزایایی که تو کوتاه مدت نصیبشون میشه روی کارشون تمرکز میکنن و معمولا از کارهایی که تو دراز مدت پاسخگوی زحمتاشونه فرار میکنن چون این کارو پر خطر و مصیبت آمیز میدونن .
به جای اینکه برای کسب درآمد به دنبال کار بگردید برای کسب دانش و اطلاعات به دنبال کار باشید
اصلی ترین مهارت های مدیریتی ای که برای رسیدن به موفقیت لازمه عبارتند از : 1- مدیریت گردش پول -2- مدیریت سیستم ها (هم خود و هم خانواده) -3- مدیریت و اداره ی مردم
فصل هفتم : موانع پیروزی
پنج عاملی که باعث میشه حتی
اونایی که سواد مالی خوبی دارن دست به کار نشن :
1- ترس
-2- بدبینی -3- تنبلی و سستی -4- عادات غلط -5- تکبر و گستاخی
وحشت از دست دادن پول واقعیه ، همه دارنش ، اما مشکل ترس نیس ، مشکل چگونگی کنترل اون ترسه . برای اینکه از این ترس های بی اساس فرار کنید این جمله رو به خاطر بسپارید : اگر از ریسک کردن متنفر و نگرانید هرچه سریعتر شروع کنید
مهم ترین علت عدم رسیدن به موفقیت مالی اینه که اکثر مردم ترجیح میدن کارا رو با امنیت کامل انجام بدن و ریسک نکنن . مردم انقدر از باختن میترسن که آخرش میبازن .
همه ی مردم دوس دارن برن بهشت ولی هیچکس دوس نداره بمیره !
نذارید موج سروصدا های ذهنی از قبیل نمیتونم ها ئ نمی خوام ها فکر و ذهنتونو پر کنن .
راه مقابله با تنبلی زیاده طلبیه . جمله ی ” من می تونم از عهدش بر بیام ” قدغنه ! چون یه دروغه و روان انسان اینو میدونه . روان انسان خیلی قدرتمنده و میدونه از عهده ی هرکاری بر میاد
فصل هشتم : شروع به کار
10 موردی که باعث میشه و زمینه ی پولدار شدن قوی و نیازمند باشیم :
1- من بیشتر نیازمند دلیل هستم تا واقعیت –> اگر یه دلیل منطقی قوی نداشته باشید ، درک و احساسی از آینده نخواهید داشت . یک دلیل منطقی یا یه هدف ، مخلوطی از ” خواسته ها ” و ” نخواسته ها ” است .
2- من روزانه انتخاب می کردم –> نخست روی آموزش سرمایه گذاری کنید ؛ در دنیای
واقعی بیرون ، تنها دارایی واقعی شما مغزتان است . یعنی قدرتمندترین ابزاری که بر
آن تسلط داریم .
3- دوستانت را با دقت
انتخاب کن
4- در یک اصل ، خوب وارد شوید . سپس چیز جدیدی یاد بگیرید –> قابلیت فراگیری سریع . برای پختن نان تمام نانوا ها از دستورالعملی استفاده می کنند حتی اگر ساخته ذهنشان باشد . این مطلب درباره ی پول درآوردن نیز صدق می کند به همین دلیل است که پول را غالبا ” خمیر مایه ” نیز می نامند .
اگر از آنچه انجام می دهید خسته هستید ، یا به حد کافی پول در نمی آورید راهش به سادگی این است که فرمول زندگی خود را تغییر دهید .
5- نخست به خودتان بپردازید –> قدرت
خویشتن داری ( اراده و استقامت ) اگر شما روی خودتان کنترلی ندارید برای پولدارشدن
تلاش نکنید . توصیه می کنم در این صورت اول وارد نیروی تفنگداران دریایی یا یک
تشکیلات مذهبی شوید تا بتوانید بر نفس خود تسلط یابید .
هیچ
معنی نمی دهد که سرمایه گذاری کنید و پول در بیاورید سپس آن را هدر دهید .
به جرئت می گویم فقدان خویشتن
داری فردی ، نخستین تفاوت موجود میان ثروتمندان ، فقرا و مردم متوسط الحال است .
به سادگی می گویم مردمی که استقامت و شکیبایی کمی در برابر فشارهای مالی دارند
هرگز هرگز ثروتمند نمی شوند .
سه تا از مهم ترین مهارت های مدیریتی که در شروع کار شخصی تان الزاما به آن نیازمند هستید عبارتند از :
1) مدیریت گردش پول
2) مدیریت افراد
3) مدیریت زمان
زیر بدهی های بزرگ فرو نروید . مخارجتان را در حداقل ممکن نگه دارید . نخست ستون دارایی هایتان را بسازید و سپس خانه ی بزرگ یا اتومبیل مدل بالا بخرید .
بگذارید فشارهای مالی ، استعداد مالی شما را بیدار کند تا به فکر یافتن راه های جدیدی برای بیشتر پول درآوردن و پرداخت بدهی هایتان باشید در اینصورت شما توانایی خود را برای پول بیشتر درآوردن به موازات سوادمالی تان افزایش داده اید .
اگر دیسیپلین درونی نداشته باشید زندگی شما را به هر سو که خود مایل باشد خواهد راند .
6- به کارگزارتان خوب بپردازید –> قدرت نصایح و راهنمایی های خوب
7- یک ” بخشنده سرخپوست ” باشید –> یعنی قدرت بدست آوردن رایگان
8- دارایی ها ، آسایش و نعمات به دنبال دارند –> قدرت تمرکز
9-نیاز به قهرمان –> قدرت اشخاص اسطوره ای
10- آموزش بده تا رشد کنی